در بیان اتحاد

در بیان اتّحاد است

بدان ای سالک! که معنی اتّحاد یکی شدن است به این معنی که چون بنده به نور تجلّی او بینا شود غیر او نیابد بیننده، و دیده و بینشش همه یکی شود و می باشد که انّیّت از میان برخیزد. و جمعی از قصور فهم چنین توهّم کرده اند که مراد از اتحاد یکی شدن بنده است با خدا-تعالی الله عن ذلک علواً کبیرا- ما للتّراب و ربّ الارباب.

 و قال امیر المومنین(ع): و تنزّه عن مجانسة مخلوقاته[1]؛ بلکه اتّحاد وقتی ظاهر شود که رفع انّیّت از میان بشود و هستی او در وجود مطلق محو و متلاشی شود مثل نور کواکب که محو شود در اشعة آفتاب.أنا من أهوی و من أهوی أنا         نحن روحان حللنا بدنا[2]

و در این مقام بود حسین بن منصور حلاج و دیگران که گفته­اند: «انا الحق» و «سبحانی ما اعظم شانی»[3] و «لیس فی جبّتی سوی الله»[4]. دعوی الوهیت نکرده اند بلکه دعوی رفع انّیّت خود به اثبات انّیّت غیر خود کرده اند-و هو المطلوب. پس اتحاد حالت استغراق عاشق است در حضرت معشوق به مثابه ای که غیر او در وجود به نظر شهود در نمی آید



[1]-بحارالانوار، ج84، ص339

[2]-السقیفه، مظفر محمدرضا، ص193

[3]-سخن بایزید بسطامی

[4]- سخن بایزید بسطامی