و بدان ای عارف! که خاموشی بی فکر، باطل است. باید سالک هرگاه در اول سلوک خاموشی اختیار کند در باطن مشغول به ذکرشود بلکه در ظاهر و باطن. و عارف رومی چند بیتی فرموده در باب خاموشی:
صبر و خاموشی جذوب رحـمت است وین نشـــان جســتن نشان علت است
اَنـــصــــتوا بــپذیـــر تـــا بـــر جان تو آید از جـانـــان جـــواب انـــصتـــوا[1]
توصیه مدیر وبلاگ به دوستان:
نظر به اینکه تعداد زیادی از دوستان تقاضا نمودند که این وبلاگ بیشتر بروز گردد، نکته ذیل قابل عرض است:
از آنجائیکه مطالب موجود در خصوص عارف کامل سید صدرالدین کاشف دزفولی-قده- به مطالب مندرج بر وبلاگ محدود می شود تقاضا مندم دوستانی که احیاناً پست های قبلی را مطالعه ننموده اند، چنانچه به وبلاگ مراجعه و با پست جدیدی بر نمی خورند، به آرشیو مراجعه و از زندگینامه و مطالب متنوعی که در خصوص زندگی این عارف بزرگ می باشد استفاده نمایند. نویسنده این سطور از خوانندگان التماس دعا می طلبد. والله یهدنا الی سبیل الرشاد
سلام عزیز،
با مطلبی به روزم.
در ضمن اگر به جای عارف رومی بنویسید عارف بلخی صحیح تر است.
درود بی پایان.
با تشکر از نظر حضرتعالی
نظر به اینکه این مطلب در اصل نسخه می باشد و مولف این عبارت را بکار برده و از طرفی بنده اعتقاد به دخل تصرف در متن ندارم فلذا این عبارت را به همان صورت اوردم. بهرحال متشکرم از نظرت
با سلام
زیبا ترین تمایز انسان از حیوان توانایی سکوت و تفکر اوست است و زیبا تر از آن تفکر در سکوت
لینکتون کردم
وبلاگ بچه های دانشگاه سما دزفول
بهشون خبر بدین
منتظرم بیان
لینکم کنید
هو
با سلام خدمت شما دوست گرامی و ممنون از زحماتی که میکشید. میخواستم بدانم که کتابهای مربوط به سلسله ذهبیه را از کجا میتوان تهیه نمود؟ چراکه بسیار به دنبال آنها در تهران گشتم و نیافتم و متوجه شدم که بسیاری از این کتابها چاپ خود خانقاههای ذهبیه میباشند. بنده ساکن کرج هستم و به دزفول دسترسی ندارم. اگر امکان پست برای شما وجود داشته باشد میتوانم هزینه کتابها و پست را برای شما کارت به کارت کنم. میتوانید با این ایمیل با بنده در تماس باشید :
Sanaa.Sarmast@Yahoo.Com
مرثیه امام جواد ع
میان حجره چنان ناله از جفا می زد
که سوز ناله اش آتش به ما سوی می زد
شرار زهر جفا و سوز غم یکسر
به جان و پیکرش آتش جدا جدا می زد
نداشت شکوه ز بیگانگان خود دم مرگ
و لیک داد ز بیداد آشنا می زد
برون حجره همه پای کوب و دست افشان
درون حجره یکی بود و دست و پا می زد
ستاده بود و جواد الائمه جان می داد
از او بپرس که زخم زبان چرا می زد
در میان حجره جان می داد و یک یاور نداشت
غیر درد و غم نهان در سینه آن سرور نداشت
تا کند رفع عطش آن لالۀ باغ رضا «علیه السلام»
غیر سقای دو چشمش هیج آب آور نداشت
او میان حجره جان می داد و قاتل پشت در
پایکوبی می کرد و شرم از روی پیغمبر نداشت
سلام ممنون از وبلاگ زیباوساده ای که داری هم به وبلاگ خودم هم با هاین ادرس بیای لطفا
http://darohaiegiahi.blogfa.com/
سلام بزرگوار!
فرا رسیدن محرم بر شما تسلیت و عباداتتان مقبول حق باد.
با کمال خرسندی و افتخار، به مطالعه ی نخستین یادداشتِ وبلاگ نوپای ایسون دعوت می شوید .
از این که « کلیک رنجه » فرموده و در خانه ی خود نزول اجلال می کنید سپاسگزارم.
http://isoon.persianblog.ir/