صدرالدین کاشف دزفولی

زندگینامه و آثار -نقل مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.

صدرالدین کاشف دزفولی

زندگینامه و آثار -نقل مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.

مولی محمد بیدآبادی (م 1198 ق)

زندگینامه عارف واصل آقا محمد بید آبادی، پیر و مراد کاشف

مولی محمد بیدآبادی (م 1198 ق)


دوران زندگی بیدآبادی در بحرانی‏ترین لحظات تاریخ ایران سپری شده است، اوایل عمر او مقارن با سقوط صفویه (1135 ق) و روی کار آمدن افاغنه بوده است. در زمان افاغنه و افشاریه نیز اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران با کشمکشهای فراوانی مواجه بود که در تاریخ ثبت است. به هر حال دوره آخر عمر وی مواجه با حکومت کریمخان زند بوده (1163 ق) و در این دوره وی به تربیت شاگردان علمی و اخلاقی همت گمارده است. شاگردی بیدآبادی نزد سه تن از بزرگان محرز و مسلّم است:
1 ـ سید قطب الدین محمد نیریزی شیرازی (1100 ـ 1173) صاحب منظومه فصل الخطاب که او نیز شاگرد شاه محمد دارابی بوده است؛
2 ـ میرزا تقی الماسی (م 1159 ق) از نوادگان مجلسی اول؛
3 ـ آخوند ملا اسماعیل خواجویی (م 1173 ق).
ارتباط اساتید مرحوم بیدآبادی با بنیانگذار حکمت متعالیه، ملا صدرا مجهول است؛ البته گفته شده که بیدآبادی از سید حیدر آملی و او از فیض کاشانی و او از ملا صدرا حکمت را یاد گرفته‏اند لیکن از سید حیدر آملی ذکری در کتب تراجم به میان نیامده است.2 باری این واسطه مفقوده با سقوط صفویه پیش آمده و باید با مراجعه به کتب تراجم عصر صفویه و افشاریه برطرف گردد.
شاگردان او نیز از مشاهیر و بزرگان بوده‏اند که از میان آنها مولی علی نوری، مدرّسِ بزرگ حکمت متعالیه و صدرالدین کاشف دزفولی ـ عارف مشهور را ـ می‏توان نام برد.
اکثر فلاسفه متأخر، سلسله اساتیدشان به مولی علی نوری و از وی به مرحوم بیدآبادی منتهی می‏گردد.
عرفای متأخر حوزه علمیه نجف و قم نیز اغلب سلسله اساتید خود را به مرحوم مولی حسینقلی همدانی و از وی به سید علی شوشتری می‏رسانند. در مورد اساتید عرفانی مرحوم شوشتری اختلاف هست ولی با ملاحظه یک سلسله قرائن قوی شاگردی او نزد مرحوم کاشف دزفولی مسلّم است که او نیز شاگرد بیدآبادی بوده آنچنان که ذکرش رفت. بالاتر از آن همسانی دستورهای عرفانی این عارفان با دستورهای مرحوم بیدآبادی، اتصال آنان را به مکتب تربیتی وی مسلّم می‏دارد.
تألیفات
در مورد تألیفات مرحوم بیدآبادی تا به حال کاوشی همه جانبه صورت نگرفته آنچه تا به حال منتشر گردیده چند نامه عرفانی و یک رساله فلسفی است ولی قطعا دستورهای وی چندین برابر دستورهای منتشر شده و نیز رسایل وی به چندین عنوان می‏رسد که اگر عمری باقی باشد و توفیقی حاصل، کتابی مستقل در این زمینه پرداخته خواهد شد.[1]

 

: برگرفته ازوبلاگ

http://sufi-feqh.blogspot.com/2007/06/blog-post.html

((علی صدرایی خویی، آداب السیر و السلوک، نامه ای از آقا محمد بید آبادی به میرزای قمی))



[1] -علی صدرایی خویی، آداب السیر و السلوک، نامه ای از آقا محمد بید آبادی به میرزای قمی

دیدار محمود میرزا قاجار با کاشف و نکاتی در احوال کاشف

دیدار محمود میرزا قاجار با کاشف و نکاتی در احوال کاشف

 این قسمت را در کتاب مرآت الغیب مشاهده نمودم و چون در تحقیقاتی که در مورد کاشف صورت گرفته بود، تاکنون به این مطلب بر نخورده بودم، فلذا ذکر آن را برای خوانندگان مفید دانسته، و آن را آوردم. امیدوارم که که مورد قبول حق واقع شود:

محمود میرزا قاجار که در سال 1245ه.ق در پی مخالفت با برادران به طور تبعید گونه به دزفول آمده، موفق به درک محضر سید شده است. و بنا به خواست وی گزیده ای از اشعارش را جمع آوری کرده و نام کاشف اسرار بر آن نهاده است. خود در مقدمه کتاب مذکور می گوید:« اما بعد این حقیر فقیر سراپا تقصیر محمود قاجار گوید: در زمانی که ادبار روزگار دچارم بود از حقد اخوانی و اغماض سلطانی قریب به سه سال است که از لرستان به نهاوند و از نهاوند به هزاره مکاره در بند افتاده تا در این ایام که سال در هزار و دویست و چهل و پنج است و ماه شوال است در خوزستان دامن سیاحت تکانده در دزفول به خدمت سید الموحدین سید صدرالدین که صدر العارفین و بدر السالکین است، رسیدم. دیوانی از اشعار او ملاحظه شد و خواهش فرمودند که منتخبی از آن شود. این انتخاب به رقم حقیر شد. چون تخلص ایشان کاشف است مسمی به کاشف اسرار نمودیم. زیاده از پنجاه کتاب در اصول و ارشاد به نظر افقر رسید اگر چه

دفتر صوفی سواد و حرف نیست       جز دل اسپید همچون برف نیست

به زیاده از سی هزار مرید دارند. در عبادت و زهد و طاقت عبادات یکی از مشهوران عالم قدس می باشد بلکه به عالم انس سر و کاری ندارد...» [1]



[1] - مرآت الغیب اثر صدرالدین کاشف دزفولی، به اهتمام دکتر ناهیدالسادات پزشکی، انتشارات بازتاب، چاپ اول1385، تهران، ص  17

به نقل از: قاجار محمود میرزا، کاشف اسرار ، تهران ، محتشم، 1340،ص 13

 

یک نامه از آقا محمد بید آبادی به کاشف

هوالحق

 با سلام خدمت عارف و عرفان دوستان گرامی وبلاگ کاشف

  از مدتها پیش قصد داشتم که کتاب نامه های عرفانی آقا محمد بید آبادی که به شاگردان خود نوشته و توسط محقق ارجمند آقای صدرایی تصحیح شده است تهیه نموده و بخوانم تا نامه ای در مورد کاشف ببینم هست یانه. خداوند متعال هفته قبل در قم المقدسه توفیق به بنده حقیر داد تا این کتاب را تهیه نمایم و به مطالعه آن بپردازم. در این کتاب به نامه ای از مرحوم آقا محمد بید آبادی عارف نامی و بزرگ یافتم که به صدر الدین کاشف دزفولی مرقوم داشته بودند. فلذا مناسب دیدم برای خوانندگان این وبلاگ تهیه نموده تا مورد استفاده واقع شود. امید است که حق تعالی این اقدام ناچیز در راهش را قبول نموده و خوانندگان و بنده حقیر را مورد لطفش قرار دهد.

                                                                                                                 یکشنبه 13/3/86 دزفول

 

 

مکتوب یازدهم: نامه به کاشف دزفولی[1]

ذکری بهتر از «لا اله الا الله نیست»

 در اسعد اوان شرفیاب رقیمه نامی فرزند طریقن-وفقه الله لسعاده الدارین- شده و از خوشی طینت، بعضی صفات که در این خاکسار نبوده قلمی شده . اللهم اجعلها لی خیرا مما یظنون و اغفرلی مما لا یعلمون.

موافق اخبار، ذکری بهتر از «لا اله الا الله» نمی باشد با تذکر معنی مدامت نماید. جان برادر تسمع بالمعیدی خیر أن تراه.

زنهار به آواز به جایی نرسی           کآواز دهل شنیدن از دور خوش است.

{والسلام}



[1] -تذکره السالکین(نامه های عرفانی آقا محمد بید آبادی(ره))، صدرایی خویی علی، قم، نور السجاد، چاپ اول، 1385، ص 126