صدرالدین کاشف دزفولی

زندگینامه و آثار -نقل مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.

صدرالدین کاشف دزفولی

زندگینامه و آثار -نقل مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.

ورود کاشف به کرمانشاه و چگونگی کتابت کتاب قاصم الجبارین

این قسمت از روی مقاله آثار  و افکار صدرالدین کاشف دزفولی از سید عباس حسینی قائم مقام که در مورد یکی از مخالفان کاشف و چگونگی ورود کاشف به کر مانشاه و عدم درگیری این فرد بنام محمدعلی درویش کش  با وی جناب سید در الدین کاشف می باشد با توجه به اینکه وی در مخالفت با صوفیه در آن دیار نقش بسیاری داشته است .در مطالعه ای که از کتاب خاندان سادات گوشه داشتم در ذیل کتاب قاصم الجبارین متنی در مورد چگونگی نگارش این کتاب از دکتر سید موسی گوشه گیر در جواب اتهامات شخصی بنام محمد علی درویش کش (صوفی کش) آمده بود ولی با توجه به اینکه در مقاله ای که از آقای حسینی قائم مقام آورده شده بود  این قضیه را بنظرم بهتر شرح داده بودند ،مناسب دیدم که این قسمت را از این مقاله انتخاب نمایم. امیدوارم که مورد توجه دوستان واقع شود.در ذیل شرح ماوقع را از روی این مقاله می آوریم:

کاشف در سنین جوانی دارای مقامات والای علمی شد، بطوریکه آوازه او به دربار آن وقت رسید و عده ای از عده بسیاری از شاهزادگان قاجار و اهل دربار به وی اظهار ارادت می نمودند و حتی شخص فتحعلیشاه نیز به دیدار وی شتافت.

شهرت علمی آقا سید صدرالدین آنجنان شد که پدرش که آن زمان در کرمانشاهان اقامت داشت بر آن داشت که طی نامه ای فرزند خویش را به آن دیار دعوت نماید.

کرمانشاه در هنگام این دعوت که مسلما در دهه اول آغاز سال 1200 ه.ق بود، وضعیت فوق العاده داشت، چه اینکه در این زمان فرزند اکبر مرحوم آقا محمد باقر وحید بهبهانی یعنی آقا محمدعلی، به پیشنهاد پدر بزرگوار خویش به ایران آمده و در کرمانشاهان اقامت گزیده بود و با توجه به شهرت عالم گیری که پدر ایشان داشت و خود نیز ا اعاظم علمای وقت و شاگرد پدر بود ، در کرمانشاه و حتی در تمام ایران ، جایگاه عظیمی یافته بود ، بطوری که حکام آن سامان کاملا تحت نفوذ جنابش بودند.

در عصر آقا محمدعلی کرمانشاه گروههای مختلفی را در خود جای داده بود ،از جمله آنان فرقه هایی از سلاسل صوفیه بودند که یکی از روسای آنان معصومعلیشاه نام داشت و مرحوم آقا محمدعلی بگونه  بی سابقه ای با تمام قدرت به مبارزه با این طایفه برخواست ، به طوری که عده ای از آنان از جمله شخص معصومعلی شاه به حکم آقا محمدعلی به قتل رسیدند و بعضی دیگر نیز آن دیار را ترک گفته و به شهر های دیگر راهی شدند.

در چنین زمانی که به مقتضای شرایط ، تر و خشک ، دستخوش ابتلاء می گردند معلوم است که دقت مردمان آنچنان نیست که بین افراد دقیقا تمییز قائل شوند و سره از ناسره و خوب را از بد تشخیص دهند ، بلکه در آن جو ضد صوفی گری مسلما هر کس سری در عرفان می داشت و بوی این سخنان از وی استشمام می شد ، راهی همان دیاری می گردید که دیگران شدند.

کاشف دزفولی نیز آن زمان کتابهایی در عرفان و علوم فقه همچون کتاب «مصباح الذاکرین» نگاشته و عرفان شهره کشته بود، لذا ورود آنجناب در آن شرایط بحرانی به کرمانشاه می توانست حادثه ساز  و التهاب آمیز باشد.

 کاشف بدون هیچ نگرانی و خوفی در کرمانشاه بر پدر وارد آمد ، در همان نخستین ملاقات بحثی بین پدر و پسر در زمینه عرفانی صورت گرفت که در آن بحث پدر بیش از پیش به مقام علمی فرزند خویش آگاهی یافت.

 چنانچه گفته شد با اقتداری که آقا محمدعلی داشت به آسانی درویشان خطه کرمانشاه را حبس و احیانا به قتل می رسانید، بدون اینکه مانع چشمگیری برای او، در این مسئله بوجود آید و از آنجا که غالبا در کنار حرکتهای محقانه ، بطور نامحسوس و زیرکانه ای حرکات باطل نیز نضج می گیرند ، و با توجه به شهرتی که آقا صدرالدین به عنوان یک عالم و مجتهد عارف مسلک پیدا نموده و در این زمینه نیز کتب او همچون«مصباح الذاکرین» در سطح زیادی پخش شده بود و نظر به اینکه اکثرا شخصیتهای این چنین از حسد حاسدان در امان نیستند و روی همین لحاظ فرقه صوفیه آنچنانی داشت، موجبات حصول بدبین وی نسبت به مرحوم کاشف را پدید آورد.

 به نظر می رسد عللی مانع از این شد که آن جناب دچار سرنوشت دیگران شود، از این قرار است:

 اولا مرحوم کاشف به سزای معنوی ، اخلاقی و علمی داشت، چه اینکه ایشان مجتهدی جامع و مورد احترام اهل شرع بود و نیز سفرهای زیادی به شهر های مختلف ایران همچون فارس ، خراسان، اراک و همچنین شهرهای غربی کشور و نیز شهرهای مختلف عراق داشته و با علمای آن بلاد به مباحثه و مصاحبه علمی پرداخته و بهمین جهت چهره علمی او برای آنان منکشف شده بود.

 ثانیا ، بدبینی و سوء ظن آقا محمدعلی به آن حد نمی رسید که با وی همان روا دارد که با دیگران روا می داشت.

ثالثا موقعیت علمی و اجتماعی آن جناب بیش از اینها بود که به مقایسه با معصومعلی شاه و نورعلیشاه و ... در آید ، تا آقا محمدعلی به آسانی بتواند با وی نیز همان معامله را روا دارد. و البته موقعیت اجتماعی و علمی پدر آقا سید صدرالدین نیز می تواند ، در کاستن شدت این مساله موثر باشد . بهرحال در این سفر مسئله خاصی برای ایشان بوجود نیامد ، فقط آقا محمدعلی با مطالعه کتاب « مصباح الذاکرین» مرحوم کاشف ، ایراداتی بر آن روا دارد نمود. در این راستا آنان که گرفتار ظلمت شیطانی هستند و واله و شیدایی هوای نفس خویش می باشند با روا داشتن تهمتهایی به جناب صدرالدین در صدد برآمدند که به این اختلافات و بحرانها دامن می زنند، ولی آقا صدرالدین در رساله ای تحت عنوان «قاسم الجبارین» عقاید خود را به رشته تحریر در آورد. و اشکالات آقا محمدعلی و کلیه تهمتهای اعتقادی بی اساس دیگران را با کمال متانت و انصاف و با شرح صدری که مخصوص رجال نورانی و الهی می باشد پاسخ داد، بطوری که طول پاسخ از جاده انصاف و ملائمت خارج نشده است.

 گفته شده است که در دزفول نیز آن جناب از جهل جهال و شر اشرار در امان نبوده و در حق وی تهمتهایی روا داشته و در صدد بر آمدند که با حربه تکفیر، او را از پای در آوردند، ولی از آنجا که استقامت در طریق حق موجب رسیدن به مقام والای نورانیت می شود. و در نتیجه بام شراب وصال الهی را به وفور، بدو می چشانند.»[1]

 



[1] - سید عباس حسینی قائم مقام، آثار و افکار صدرالدین کاشف، ص 79 و 80 ، شماره 38، مهر و آبان 1375، کیهان اندیشه

دیوان های اشعار کاشف

 

 قطب العارفین سید صدرالدین کاشف دزفولی دارای دیوانهای متعددی بوده است. اشعاری که از وی موجود می باشد در قالب های مختلف شعری،ازغزلیات گرفته تا قصاید و مثنوی و مخمس و قطعه و ترجیع بندها و ... می باشد. در گفتگویی که با محقق گرامی آقای محمدحسین حکمت فر در مورد کاشف داشتم در مورد اشعار کاشف و دیوان های وی از ایشان پرسیدم که بیان داشتند من اکنون بالغ بر 35 سال است در مورد کاشف تحقیق می کنم و بدنبال آثار وی می باشم؛ و به تحقیق می گویم که کاشف بیت به بیت و غزل به غزل دیوان حافظ را تضمین کرده است و اشعارش ممکن است از 15 دیوان نیز بیشتر باشد. با این حال مرحوم سید محمدعلی امام در مورد کتب کاشف 6 دیوان را نام می برد . بهرحال این امر نشان از این دارد که کاشف شاعری والا و عارفی دارای طبع و ذوق شاعرانه ای بوده همانطوری که عرفای زیادی هستند و بوده اند که هم دارای مراتب عرفانی و هم شاعر بوده اند که می توان به خواجه حافظ شیرازی و سعدی، شیخ بهائی و ... اشاره نمود. اکنون دیوان هایی را که از مرحوم کاشف شناسائی شده ذکر می کنیم:

1-دیوان کلیات قدیم: این دیوان دارای 2287 بیت می باشد و در جوابیه شعرا و عرفای دیگر نگاشته شده است و پس از فوت کاشف برادر وی بنام سید محمدعلی کاشف که بنام عارف تخلص نموده است ابیاتی را از کاشف که در جواب عرفا و شعرا بوده است را آورده است و آنرا تکمیل نموده استکه رویهم رفته 8213 بیت شده است.

2- دیوان جدید : شامل غزلیات و قصاید کاشف است . 16 قصیده و 1528 غزل ، که رویهم رفته 20338 بیت می شود.

3- منتخب دیوان قدیم: این دیوان منتخبی از اشعار کاشف می باشد که برادرش سید محمدعلی عارف از غزلیات و اشعار کاشف انتخاب نموده است و خود وی نیز اشعاری بدان اضافه نموده است، همانطور که پیشتر اشاره شد با تخلص عارف بوده است.

4- مخزن الاسرار : که مشتمل است بر چند بخش از مثنویات و... که برای وعظ و اندرز می باشد.

5- کلیات کاشف مرآت الغیب و اسرار الکاشفیه:مشتمل بر مخمس ها و قطعات و قصیده ها و ترجیع بند ها که غالبا تضمین شده اند. و در آخر کتاب نیز نوشته شده است «تمت 1201ه.ق» یعنی در سال 1201ه.ق تمام شده است. در تحقیقاتی که در مورد کاشف داشتم با یکی از بازماندگان ایشان بنام خانم دکتر ناهید سادات پزشکی تماسی تلفنی داشتم ایشان در مورد این کتاب بیان کردند که این کتاب را تصحیح و در دست چاپ دارند( و اکنون که 7/1/86 است که تماس تلفنی صورت گرفته) که دو هفته دیگر منتشر می کنند به همراه تصحیح کتاب دیگر بنام حق الحقیقه از کاشف. قابل توجه کسانی که در دزفول ساکن هستند و این کتاب را می خواهند تهیه کنند خانم دکترپزشکی گفتند که چند نسخه از این کتاب را به کتابفروشی معراج دزفول می دهند تا عارف دوستان و بالاخص دوستداران کاشف استفاده ببرند. همچنین قابل ذکر است که ایشان در صدد تصحیح کتب کاشف هستند و تاکنون سه کتاب از کاشف را تصحیح کرده اند که من از جانب خودم و کلیه کاشف دوستان و محققین وبلاگ کاشف، از تلاش ایشان در زمینه احیاء آثار عارف جلیل القدر کاشف دزفولی کمال تشکر را دارم و از خداوند متعال آرزوی توفیقات روز افزون را برای ایشان خواستارم.

6- حدائق العاشقین: دیوان غزلیاتی از کاشف می باشد که متاسفانه قسمتی از آن را موریانه خورده است.

 

منابع

1- خاندان سادات گوشه، محمد علی امام، ذیل کتب کاشف

2- مصاحبه هایی با آقای حکمت فر(29/12/85) و خانم دکتر پزشکی(7/1/86)

کاشف و علوم غریبه

کاشف و علوم غریبه و احضار

ایشان در علوم غریبه و علم احضار استاد بود و این علوم را با صفای باطن خود بدست آورده بود. روزی مرحوم کاشف بیمار می شود، از آقا سید مصطفی غفاری جهت مداوای ایشان دعوت بعمل می آید .بعد از اینکه نبض او را می گیرد و زبانش را می بیند باو می گوید: چیز مهمی نیست قدری سفرا داری ؛ اگر چند دانه انار عراقی می بود و آبشان را می خوردی خیلی خوب بود. آقا سید مصطفی می گوید بعد از چند لحظه صدائی بگوشم رسید و آقا سید صدرالدین کاشف دستش را دراز کرد و سبدی را جلو کشید که چند انار خوب در آن بود و اناری را بمن تعارف کرد؛ با تعجب پرسیدم اینها از کجا پیدا شد؟ مرحوم کاشف فرمود : اینها مسخر من نیستند ، با من دوست می باشند پول انار ها را از جیبم بردند و اینها را از عراق خریدند و آوردند.[1]



[1] -راجی علی، علما و روحانیت دزفول، ص537