صدرالدین کاشف دزفولی

زندگینامه و آثار -نقل مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.

صدرالدین کاشف دزفولی

زندگینامه و آثار -نقل مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.

نظر کاشف در مورد پیر و مرید

 

قسمتی از کتاب مصباح الذاکرین در مورد چگونگی طلب پیر

مرحوم سید صدرالدین کاشف دزفولی در کتاب مصباح الذاکرین که در چگونگی ریاضت و چله نشینی است. در چگونگی کشف پیر و طلب کردن استاد طریقت، پس از بیان اینکه هدف از خلق آدم رسیدن به کمالات الهیه بود و هدف از ارسال رسل نیز همین می داند. بیان می نماید که پس از ختم رسل ، این امر به اوصیاء الهی رسید که اول آن مولا علی بن ابیطالب علیه السلام و آخر ایشان حضرت صاحب الامر روحی له الفداه است که اکنون حی و زنده می باشند و بنا بر حکمت و مصلحت الهی ایشان از دیدگان دوستان و شیعیان خود غایب گردیده اند. پس از آن مرحوم کاشف چنین بیان می دارند:«  نائب عام بنابر اعتقاد این حقیر اولیا اند که صاحب علم شریعت و طریقت و حقیقت باشند که هر یک از آنها قطبند در زمان خود و هر کس که طالب راه حق باشد باید که دست ارادت به دامن ایشان بزند ، هر گاه یکی از ایشان را بیابد؛ و هر گاه نیابد باید تفحص و تجسس کند اگر همه، رفتن شهری به شهری و از کوهی به کوهی باشد بنابر حدیث«اطلب العلم ولو بالصین» پای طلب از وصول خدمت ایشان کوتاه ننماید و بحکم « من طلب شیئا ، و جٍدَّّ ، وَجَدَ ، و من قرع بابا و لجّ ولج» امید است که هرگاه اهل طلب باشد و صلاح در رسیدن به خدمت کاملی باشد، برسد و هرگاه ممکن او نباشد یا به خدمت کاملی نرسد و یا تفحص کرد و نیافت و یا او را یافت و نشناخت، به هر صورت که باشد طلب کند کسیرا که کاملی رسیده باشد یا طلب کند ارشاد را از کسی که به طریقه شرع مجاهده کرده باشد با نفس، و امری که منافی ظاهر شریعت باشد از او سر نزده باشد و باید که بینا باشد که راه زنان این طریق او را فریب ندهند و از راهش به چاه ضلالت نیندازند که مشبّه به این کرده، از حد و حصر بیرونند و بسیار صاحب ذهنی و مرد دانائی خدایتعالی او را حفظ کند و توفیق دهد که گوش به سخن این گروه شیطان پرست ندهد و الا در چاه ضلالت او را سرنگون خواهند انداخت .......»

پس از اینکه کاشف این سطور را مرقوم داشته است بیان داشته که افرادی که بدنبال کشف حقیقت بوده دست در دامن وی زده اند و او نیز با بیان اینکه « خاک نعال ایشان نمی توان شد» خود را از این امر بری دانسته است ، لیکن با توجه به اینکه به خدمت پیر کامل مرحوم آقا محمد بید آبادی رسیده اند و اجازه ذکر از ایشان داشته اند لذا بخاطر اینکه طالبان حقیقت را از سرگشتگی برهانند قبول  دستگیری می نمایند.

این قسمت برگرفته از کتاب مصباح الذاکرین سید صدرالدین کاشف دزفولی (نسخه مدرسه فیضیه قم)بود. که سعی شد به طریق اجمال بیان گردد. با این حال چنانچه قصوری از نگارنده این سطور بوده به حساب ناآگاهی و غفلت گذاشته و از سالکان طریقت عذر خواهی می کنم.

والسلام

 تهران 2/10/1386

 

متن ادبی «عشق»

 

عشق سیمرغی است کو را دام نیست  

           درد و عالم زو نشان و نام نیست

 

عشق هستی مطلق است، معری از فوق و تحت و شربتی از جام حق است

عشق آتش بی دود است، مایه مهر ووداد است

 عشق می محبت است، عشق خانه وجست است

 عشق محرم حرم وصال است

عشق خود نور جمال است

عشق مسند نشین درگاه است

عشق یوسف را زندان و چاه است، نی از او نشان توان یافت نه پی،

 و در بزم اونه جام پیدا نه می،

 دلهای درد مندان در این زنجیر مفید و جانهای عاشقان در این دام مقید،

 و هرکس که در این دم شد از ما سوی الله مجرد .

عشق نور دل مجنون است، از وهم و خیال بیرون است

 عشق تیشه فرهاد است، گل بوستان آزاد است، دل عاشقان را بنیاد است، در شهر تن و جان آباد است

 عشق حسن لیلی است، صورت تجلی است، بر همه عالم منجی است[1]



[1]   این متن ادبی از کتاب مصباح العارفین اثر سید صدرالدین کاشف دزفولی، باب چهاردهم در بیان عشق برگرفته شده است.