صدرالدین کاشف دزفولی

زندگینامه و آثار -نقل مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.

صدرالدین کاشف دزفولی

زندگینامه و آثار -نقل مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.

سلسله طریقتی مرحوم کاشف

نظر به اینکه برخی دوستان از مقام والای کاشف اطلاع نداشته و از اینجانب درخواست نمودند که زندگینامه کاشف را بیاورم. ولی از آنجا که در موضوع بندی مطالب قبلی زندگینامه ایشان آورده شده است و نگارنده عزیزان را به آنجا رهنمون می شود. ولی آنچه که بهتر می تواند فایده بخشد در این زمینه و بطور کلی در شناخت مرحوم کاشف موثر افتد سلسله طریقتی ایشان می باشد که ذیلا درج می گردد.

سیدنا و مولانا محمد رسول الله(ص)

مولانا علی بن ابیطالب (ع)

کمیل ابن زیاد نخعی

شیخ عبدالواحد بن زید

شیخ ابو یعقوب نهر جوری

شیخ عمر بن عثمان مکی

شیخ ابویعقوب طبری

شیخ ابوالقاسم بن رمضان

شیخ ابوالعباس بن ادریس

شیخ داوود بن محمد معروف به خادم الفقراء

شیخ محمد بن مانکیل

کهف الدین اسماعیل قصری [1]و[2]

نجم الدین کبری رضی الدین علی لالا- جمال الدین احمد جوزقانی- نورالدین عبدرالرحمن اسفراینی- رکن الدین علاءالدوله سمنانی-نظام الدین محمود مزدقانی سید علی همدانی- سید علی همدانی- خواجه اسحق ختلانی

سید عبدالله برزش آبادی

محمد بیداوازی- شاه علی اسفراینی- محمد خبوشانی- شیخ غلام علی نیشابوری- تاج الدین حسین تبارکانی- محمد کارندهی- حاتم زراوندی- محمد علی موذن خراسانی-رضا تبریزی- علی نقی اصطهباناتی

قطب الدین محمد نیریزی شیرازی

آقا محمد کازرانی

محمد بیدآبادی اصفهانی[3]

صدرالدین دزفولی[4]

اما آنچه که قابل توجه است کسانی هستند که نسب عرفانی آنها به کاشف می رسند بسیارند ولی من در تحقیقات خود به تا کنون به این سه مورد دست یافته ام.

بطور کلی کلیه افرادی را که به نحوی شاگرد سید علی شوشتری در نجف اشرف بوده اند می توان نسب طریقتیشان را به مرحوم کاشف رسانید.

1-

«عرفای متأخر حوزه علمیه نجف و قم نیز اغلب سلسله اساتید خود را به مرحوم مولی حسینقلی همدانی و از وی به سید علی شوشتری می‏رسانند. در مورد اساتید عرفانی مرحوم شوشتری اختلاف هست ولی با ملاحظه یک سلسله قرائن قوی شاگردی او نزد مرحوم کاشف دزفولی مسلّم است که او نیز شاگرد بیدآبادی بوده.... بالاتر از آن همسانی دستورهای عرفانی این عارفان با دستورهای مرحوم بیدآبادی، اتصال آنان را به مکتب تربیتی وی مسلّم می‏دارد.»[5] بنابراین سلسله نسب علامه طباطبایی و بسیاری از عرفای زمانه را می توان به وی منتهی دانست.

آقا محمد بید آبادی 1198ه.ق

سید صدرالدین کاشف دزفولی 1258 ه.ق
سید علی شوشتری 1283ه.ق

ملا حسینقلی همدانی 1311ه.ق

سید احمد کربلائی 1332ه.ق
سید علی آقا قاضی1366ه.ق

سید محمد حسین طباطبایی 1361ه.ش

علی سعادت پرور1383ه.ش

2-

اساتید اخلاق و عرفان سید عبدالکریم کشمیری به دو طریق به آقا محمد بید آبادی متصل می گردد، چنانکه آقا سید احمد کربلائی فرموده بود که عرفاء حقه نجف اشرف شجره اساتید خویش را به عارف کامل آقا محمد بید آبادی می رسانند. که ما آن شجره که به کاشف می رسد را بیان می کنیم:
اول: آقا محمد بید آبادی 1198ه.ق

سید صدرالدین کاشف دزفولی 1258 ه.ق
سید علی شوشتری 1283ه.ق

ملا حسینقلی همدانی 1311ه.ق

سید احمد کربلائی 1332ه.ق
سید علی آقا قاضی1366 ه.ق
سید عبدالکریم کشمیری متوفی 1419ه ق[6]

3-(ذهبیه کاشفیه)

سید صدرالدین کاشف دزفولی1258ه.ق

حاج سید محمدرضا سید(ملقب به نورالدین)دزفولی(1237-1300ه.ق)

حاج سید حسین ظهیرالاسلام(ملقب به عین الدین)دزفولی(1337-1274ه.ق)

حاج سید اسدالله گوشه گیر دزفولی[7](1325-1253ه.ش)

حاج سید محمدی موسوی فیاض (دزفولی)(بهمن ماه 1374ه.ش مصادف با 19 رمضان)
حاج سید احمد موسوی فیاض (دزفولی)ادام ظله

*تحقیق توسط مدیریت وبلاگ



-[1] وی در قرن ششم هجری در دزفول دارای خانقاهی بود و از مشایخ سلسله کمیلیه بود و اکنون مقبره وی در خیابان شریعتی کنونی در دزفول واقع است. و درموضوع بندی وبلاگ آورده ایم.

-[2] ایشان در اصفهان ساکن بوده اند و بین وی و سید صدرالدین کاشف دزفولی مکاتباتی بر قرار بوده است که کاشف در طریق عرفان از وی مدد می گرفته و وی را مراد و پیر خود می دانسته است که یکی از جوابیه های کاشف به آقا محمد بیدآبادی موجود است که در موضوع بندی وبلاگ موجود است.

[4] -حکمت فر محمد حسین، همان، ص 68

[5] -صدرایی خویی علی،آداب السیر و السلوک، نامه‏ای از آقا محمد بیدآبادی به میرزای قمی،پیام حوزه، تیر1374،ص99و100

[6] -روح و ریحان، صداقت علی اکبر،قم،بکاء 1385،چ2،ص113 و 114

[7]-سراج السالکین یا چراغ رهروان، موسوی فیاض سید احمد، بکوشش منتظری ابوالقاسم، تهران،مدرسی،1342،ص91؛ ناگفته نماند که نگارنده ضمن مصاحبه ای که با فاضل ارجمند آقای سید احمد موسوی فیاض داشتم سلسله عرفانی خویش را چنین ذکر نمودند.

تخریب محل ریاضت کاشف(موسوم به کت سه در)

   

  هر انسانی هنگامی که به گذشته خود فکر می کند و بزرگانی که در محیط و فرهنگی مشابه او پرورش یافته و  در مدتی آوازه علم و شهرت آنان جهانگیر شده می اندیشد یک افتخار و احساسی به او دست می دهد و او را بیشتر در رسیدن به مراتب عالی و پیشرفت سوق می دهد. این مقدمه را به این خاطر آوردم که به اهمیت احترام به علماء و بزرگان را ابتدا  برای خودم یادآوری کنم. نکته مهم آن است که امروزه مسئولین هر شهری تلاش می کنند که میراث باستانی آن شهر و ناحیه را زنده نگاه داشته و اگر مسافر و سیاحی قدم به آن شهر بگذارد و از مردم بپرسد که آثار مهم و دیدنی شهر شما چیست؟ مردم با کمال احترام و افتخار اعلام کنند که مثلا سبزقبا ، پل باستانی و.... آنچه مایه تاسف مردم دزفول و برخی شهر ها می باشد این است که مسئولین نه تنها به این مسائل فرهنگی توجه نمی کنند بلکه به تخریب آثار باستانی نیز می پردازد و در تسطیح کردن آن منطقه دقت خاصی بعمل می آورند و گویی بهتر آن است که شهر از چنین مناظری پاک شود. غرض از این پرحرفی اینکه نگارنده در تحقیقاتی که در مورد کاشفیه و محل ریاضت سید صدرالدین کاشف دزفولی _عارف مشهور_داشتم ، دریافتم که تا دهه پیش هنوز محلی به نام کت سه در  در پشت قبرستان کاشفیه وجود داشته و اینکه اهل حال و فرهنگ به آنجا مراجعه و از منظره زیبای آن لذت می بردند و مدتی در آن محل درنگ می نمودند. این کت طوری بوده که دو صخره داشته است و آب رودخانه از میان این دو صخره عبور می کرده و سید صدرالدین در یک طرف مشغول عبادت بوده و در طرف دیگر نیز مراجعین و مردمی که سوال داشتند می آمدند . در مباحثه ای که با فاضل ارجمند جناب آقای سید احمد موسوی فیاض دزفولی(از سادات گوشه) داشتم  ایشان بیان نمودند که متاسفانه سازمان آب و برق این مکان را تخریب نمود و اکنون کارخانه مذکوره در جنب پل سوم احیا نموده است. از طرفی باعث شده  که رفت و آمد به اطاق موسوم به کاشفیه را که اکنون بر ستونی واقع شده است غیر ممکن نماید . من به نمایندگی از فرهنگ دوستان این مطلب را عرض می کنم که ای کسانی که داعیه حفظ فرهنگ و میراث مملکت را دارید ، آیا این کار درست بوده است که محلی را که می توانستیم جاذبه ای برای شهر خود قرار دهیم تخریب نموده و حتی مکانی را نیز که می توانسته یادی از سید صدرالدین کاشف دزفولی باشد نیز از بین ببریم ؟ و بعد ادعا کنیم که به فرهنگ کشورمان می بالیم و به بزرگان و درگذشتگان احترام می گذاریم و از وجودشان بهره می بریم!!!! و پس از مرگشان برایشان همایش بگیریم؟ آیا این قول با عمل یکسان است؟؟؟؟ در اصفهان مقبره استاد کاشف آقا محمد بیدآبادی مورد قبول خاص و عام است و یکی از اماکن مشهور قبرستان تخت فولاد می باشد ولی آیا مقبره کاشف نمی توانست، نزدیک به همین احترام باشد؟؟ نتیجه گیری را به خوانندگان وا می گذارم. و آرزو دارم که نه تنها بزرگان شهرستان دزفول بلکه دیگر شهرهای اسلامی که از این مشکل رنج می برند فکری در جهت بازسازی این اماکن نموده و حرکتی نمایند.

    

هجران

 

یک رباعی از مرحوم سید صدرالدین کاشف دزفولی در بیان هجران :

از دیده بگیر درد هجران مرا

                      پرس از لب خویشتن تو درمان مرا

بهتر ز دو زلف تو نباشد شاهد

                       زیشان تو ببین حال پریشان مرا[1]



[1] -از کتاب مرآت الغیب و اسرار الکاشفیه،سید صدرالدین دزفولی